امشب علی می بیند اشک دخترش را
در کوفه می گوید اذان آخرش را
مرغابیان خانه دامن را نگیرید
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را
روی لبش انّا الیه راجعون است
بر آسمان ها دوخته چشم ترش را
با رفتن بابا خدا می داند و بس
در خانه بی تابی قلب دخترش را
ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز
او قصد دارد که ببیند همسرش را
دلتنگ مانده تا ببیند بار دیگر
رنگ کبود صورت نیلوفرش را
حالا علی را سوی خانه می برندش
جبریل می گیرد کمی زیر پرش را
التماس دعا
به کدامین وفا یادت کنم؟...برچسب : نویسنده : مجید majid77 بازدید : 244
به کدامین وفا یادت کنم؟...
برچسب : نویسنده : مجید majid77 بازدید : 291
گفتمش دل می خری؟
پرسید چند؟
... گفتمش دل مال تو...تنها بخند...
... خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود...
... تا به خود باز آمدم او رفته بود...
... دل ز دستش روی خاک افتاده بود...
... جای پایش روی دل جا مانده بود...
برچسب : نویسنده : مجید majid77 بازدید : 325